بسم الله الرحمن الرحیم
اخیرا در یکی از پست های وبلاگ نظراتی در مورد عدم نیاز به حکومت اسلامی و تکیه به آراء مردم داشتم که بهتر دیدم در یک یادداشت جداگانه به اون جواب بدم تا هم بحث منحرف نشه و هم دیگران تو بحث شریک بشن. البته به صورت مختصر در زیر نظرات پاسخ داده شد. قصد داشتم یک دوره در مورد لزوم حکومت بنویسم ولی فکر میکنم لزوم حکومت برای کسی جای سوال نباشه (البته کمبود وقت و امتحانات هم مزید بر علت شد) بنابراین بهتر دیدم به شبهات مطروحه در این زمینه پاسخ بدم:
- رفراندوم هم یعنی دنبال یار گشتن...
بگردید تا ببینیم پیدا می شود یا خیر...؟!
مولای عزیز ما دنبال یار گشت و حکومت غصبی رو نخواست...
یعنی شایستگی برای حکومت لازمه و نه کافی . مردم باید تعیین کنند که حاکم کیست و گرنه چون پسر بزرگوارش حسین (ع)می جنگید حتی با 72 یار. حسین (ع) هم اگر مجبور به بیعت نمی شد نمی جنگید چنانچه به قصد جنگ هم حج رو رها نکرد....
- رفراندوم یعنی اثبات مقبولیت تفکری در بین مردم نه اثبات مشروعیت آن.
همانطور که فرمودید شایستگی شرط لازم برای حکومت است (که حکومت اسلامی از شایستگی برخوردار است) میماند مقبولیت که در گرو خواست مردم است. مقبولیت فقط به حکومت دینى عینیت میبخشد، زیرا حاکم دینى حق استفاده از زور براى تحمیل حاکمیت خویش را ندارد.در مورد جمهوری اسلامی ما مردم با نود و هشت درصد مقبولیت آنرا تضمین کردند.
کوتاهنگری است اگر جنگ در کربلا را به دعوا بر سر حکومت محدود کنیم ؛ هدف اصلی امام حسین(ع) در این جنگ رسوا کردن جریان باطل بود که به آن هدف رسید . برای همین ما شهدای کربلا را پیروز واقعه میدانیم با اینکه به بدترین وضع کشته شدند...
در بینش دینى حق حاکمیت از آنِ خداست، همه چیز مملوک اوست. هیچ کس حق تصرف در چیزى را مگر با اجازه خدا ندارد، حاکمیت بر مردم در صورتى مشروع است که با اذن خدا باشد. پس حاکمیت حق مردم نیست، تا بخواهند آن را به کسى واگذار کنند یا کسى را وکیل نمایند.
- البته فکر می کنم به این نتیجه رسیدیم که شایستگی الزام نمی آوره چون اگر می آورد علی (ع) می جنگید و یا حسین (ع) به قصد جنگ خروج می کرد و یا حسن (ع) صلح نمی کرد.. و عجیبه که این بزرگان مثال خوبی نیستند !!!
- بله این بزرگان در اینجا مثال خوبی نیستند ! در اینجا رسول الله(ص) نمونه ی خوبی است . چون موقعیت زمانی ما به ایشان بیشتر شباهت دارد.
-هیچ حکومت عاقلی برای اثبات مشروعیت خودش رفراندوم برگزار نمیکنه .
-مگر امام در ابتدای انقلاب رفراندوم نکرد.... پس یا امام عاقل نبود یا شما اشتباه می کنید...( 12 فروردین رو تو تقویم نگاه کن)
-باید توجه کنیم انتخابات و مراجعه به آراى مردم از دیدگاه عقیدتى ما هیچ گاه مشروعیت آور نیست، تا با منفى شدن آراى عمومى، مشروعیت نظام باطل گردد. گو اینکه آراى مثبت و موافق مردم، عامل تحقق حاکمیت دینى است; یعنى اگر مردم موافق نباشند، حاکمیت دینى برقرار نمىگردد، چرا که چنین حاکمیتى با قهر و غلبه تحقق نمىیابد. انتخابات از نظر ما دو فایده دارد; یکى اینکه با برگزارى آن و توجه به آراى مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینى سهیم خواهند دانست، و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامى که به دست خودشان تحقق یافته، میکوشند، و آن گاه آرمانهاى مهم حکومت دینى تحقق مىیابد. فایده دیگر این است که امام راحل(قدس سره) ـ بنیانگذار این نظام الهى ـ با تأکید بر اهمیت نقش مردم و آراى آنان مخالفان نظام را خلع سلاح کردند، زیرا آنان با تبلیغات مسموم خود قصد داشتند نظام اسلامى را، مستبد جلوه دهند، ولى هنگامى که آراى مردم در این نظام مورد احترام و اهتمام باشد، حربه مخالفان از کار خواهد افتاد.
وقتى مشروعیت نظام اسلامى به حکم الهى است ـ نه آراى مردم ـ ضرورتى ندارد که به صِرْف این احتمال ضعیف مسأله انتخابات مجدّد را پیش کشید.
- سالها پیش در یک سخنرانی کسی از من پرسید : آیا دینی که نتونه حکومت کنه دینه؟ من به اون فرد و تمام دوستان دیگه هم می گم که این مثل اون می مونه که بگیم آیا ماشینی که نتونه پرواز کنه ماشینه؟
و تمام سعیم بر این بوده که نشون بدم حکومت بر رای مردم استواره و نه بر شایستگی فرد....
خداوند در قران می فرماید:
انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا ( سوره نساء آیه 3)
و این اوج دموکراسی رو نشون می ده. تو این آیه اما به معنای یا ، آیا و اگر می باشد و حرف ربط دوجزئی محسوب میشه. برای کسانی که انگلیسی می دونند ، این حرف مانند Either ..Or یا Neither ...Nor هست و یعنی پذیرش و لزوم هر دو جزء. مسلما منظور از راه ( السبیل ) هم دینه پس خداوند اجباری رو در پذیرش دین نشون نمی ده و انسان رو آزاد گذاشته است.
جای دیگه می خونیم :
..انما انت مذکر..لست علیهم بمسیطر
پس حتی پیامبر هم نمی تونسته مردم رو به اجبار به دین خدا دعوت کنه و البته ماهیت دین هم بر آزادی است( آیه اول در این بحث).
پس نتیجه می گیریم مردم آزادند با کمال میل و آزادی مطلق راه خودشون رو دنبال کنند .اگر مردم ایران کشوری سکولار ( به معنی اصلی جدایی دین از حکومت) خواستند و اکثریت رو هم تشکیل دادند هیچ کس حتی پیامبر ( طبق آیه دوم) نمی تونه جلوی راه اونها رو بگیره و این در مورد همه چیز از جمله حجاب زنان صدق می کنه...
بگذارید مطلبی رو از امام خمینی نقل کنم:
حضرت امام در پاسخ سئوالى که در جمع دانشجویان ایرانى در پاریس - در تاریخ 17/7/1357 - در به کار گیرى و حدود حجاب مطرح شده است چنین پاسخ فرموده اند:
س: یکى از خانمهاى حاضر در جلسه: این مسئله حجاب، این خواهرها را که در این محیط هستند یک مقدار ناراحت کرده، یعنى واقعا میخواهند ببینند که این حجاب به این شکل درست هست یا نه؟
امام: به همینطور که حالا شما هستید؟
خانم: بله
امام: این مانع ندارد، اگر یک مفسدهاى بر آن نباشد مانعى ندارد. شما باید خودتان تشخیص بدهید که آیا به این ترتیب که بروید، مثلا مفسدهاى دارد، مثلا فرض کنید که خلاف احترامى به شما مىشود، از این چیزها. اگر بشود، خوب او را دیگر خودتان هم نمیتوانید بگویید. اما اگر نمیشود، حجاب اسلام بیشتر از این نیست، همین است.
-اسلام در زمینه مسائل اجتماعى ـ از کوچکترین آنها گرفته تا مسائل اجتماعى بین المللى ـ قانون دارد. بنابراین چگونه میتواند با سکولاریزم که مبتنى بر تفکیک دین از مسائل جدّى زندگى ـ چه سیاسى و چه حقوقى، اجتماعى و خانوادگى ـ است سازگار باشد؟!
یکى از دلایل ترویج سکولاریزم در غرب این بود که آنها میخواستند تعارضى بین خواسته هاى خدا و خواسته هاى مردم پدید نیاید. از این رو پنداشتند جاى دین فقط کلیساست، و دین حق دخالت در مسائل اجتماعى و حقوقى را ندارد. امّا در بینش اسلامى، بالاترین ارزش این است که انسان، تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد و همه چیز را در اختیار او قرار دهد. پس بر اساس این بینش مسلمان نمیتواند معتقد به آزادى مطلق در مسائل مهمّ زندگیاش باشد. و این تنافى سکولاریزم با اندیشه ربوبیت تشریعى الهى است که این عین کفر است.
اما در مورد آیات ؛ با استدلال به این آیات چنان فریاد آزادى سر مىدهید که گویا ـ معاذ الله ـ از خدا هم براى آزادى انسان دلسوزترید! غافل از آن که در مقابل آیات پیش گفته، برخى آیات میفرماید:
هرگاه خدا و پیامبر او چیزى را براى مردم برگزیدند و به آنها دستورى دادند، هیچ کس حقّ انتخاب و اختیار در مقابل آنها ندارد و باید تابع خواست آنها باشد:
«وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِن وَ لاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»(احزاب / 36)
و یا آیه: «اَلنَّبِىُّ أُوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب / 6 ) ; پیامبر از خود مردم به خودشان اولى است.
تقریباً تمام مفسّرین این آیه شریفه را چنین تفسیر کرده اند که : تصمیم پیامبر بر تصمیم مردم مقدّم است و وقتى او تصمیمى گرفت دیگران حقّ مخالفت در برابر تصمیم او را ندارند.
در بادى امر شاید تصوّر شود بین این دسته از آیات تعارض وجود دارد، ولى کسى که اندک آشنایى با قرآن داشته باشد و مراجعه اى به سیاق و قبل و بعد آیات دسته نخست داشته باشد، درمییابد که مصبّ و مورد این آیات ارتباطى به مسأله آزادى ندارد تا تهافتى رخ بنماید; بلکه در مقام دلدارى دادن به پیامبر اکرم(ص) است. زیرا پیامبر به دلیل آن که مظهر رحمت و عطوفت الهى بود، بسیار از این که مردم راه حقّ و اسلام را نمیپذیرفتند نگران بود و گاه چنان غصّه میخورد که گویا میخواهد خود را هلاک کند. خداوند متعال نیز در مقام دلدارى پیامبر خود میفرماید:
«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ»(شعراء / 3 ) ; شاید تو خویشتن را به سبب این که ایمان نمیآورند هلاک کنى.
خداوند آن آیات را نازل کرده است تا آرامشى به پیامبر داده باشد.
بنابر این، این سخن که هر موقع دین در مقابل آزادى قرار گرفته است، دین شکست خورده است فاقد پشتوانه قرآنى است و نمیتوان از منابع دینى براى آن مستندى یافت. چنان که آیات دسته اوّل به هیچ وجه مدّعاى شما را اثبات نمیکند و برداشت آنها از مصادیق بارز «تفسیر به رأى» میباشد.
در مورد مساله حجاب و نظر امام(ره) باید عرض کنم در متن مذکور نوع حجاب آن خانم های ذکر نشده بود که بشود از روی آن نظر داد. همانطور که در جواب کامنت شما گفته بودم باید عکس یا فیلم جلسه را ضمیمه میکردید!
و اما مطالبی را که از صحیفه نور آوردید ، با هم بررسی میکنیم:
فکر میکنم سخت ترین شبهه ای که در پی آن بودید از این جمله بود:
- مقصد انبیاء الهی حکومت نیست، حکومت برای مقصد دیگری بوده است و تمام مقصد نیز به معرفهالله منتهی میشود (صحیفه نور، ج 19، ص 55)
- بله درست است ! مقصد حکومت نیست بلکه حکومت زمینه ای برای رسیدن به معرفه الله است. که اثبات حکومت از همین جمله امام قابل برداشت است!
- منظور این نیست که رهبران مذهبی خود حکومت را اداره کنند.
- خب در اینجا هم تناقضی نیست. این برای نفی برچسب دیکتاتوری از جمهوری اسلامی است.
- ما تابع آراء ملت هستیم، ملت هر طوری رأی داد، ما هم از آنها تبعیت می کنیم.
- مردم یکی را تعیین می کنند برای این که رئیس جمهور باشد، ما هم رأی مان را علناً به مردم اظهار می کنیم که آقا، آن که من می خواهم این است. شما میل دارید به این رأی بدهید، میل ندارید خودتان آزادید... آراء عمومی نمی شود خطا بکند.
- اگر بگوییم امام معصوم راجع به طلاق همسر یک مرد، یا فروختن و گرفتن مال او، گرچه مصلحت عمومی هم اقتضا نکند، ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد.
- آرای ملت حکومت می کند.
- حکم امام برای تشکیل دولت موقت : برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده... جنابعالی را مأمور تشکیل دولت موقت می نمایم.
- تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست.
- این جملات هم همان مقبولیتی را که در بالا عرض کردم میرساند و بیانگر آن است که حکومت بدون مقبولیت برای اجرا به مشکل برمیخورد .
- میزان رأی ملت است.
یک مشت روشنفکر از غرب برگشته آمدند و گفتند که مجلس مؤسسان درست میکنیم و 600 نفر قانون اساسی فرانسه را ترجمه کردند و گفتند این پیشنویس قانون اساسی و امام فرمودند میزان رأی ملت است. میزان رأی ملت است برای اینجا بود نه در برابر رأی خدا
رهبر در قوانین با سایر افراد کشوری مساوی است.
- این هم یک اصل قانون اساسی است که در قرآن هم به آن تاکید شده و از نظر عقلی و شرعی هیچ مشکلی ایجاب نمیکند و بلکه لازمه حکومت هم هست.